بازیچه تقدیر

ساخت وبلاگ

ازتون گله دارم.........اخه شماهایی که به وبلاگ من سرمیزنیدچرانظرنمیدید؟؟؟؟ازتون خواهش میکنم نظربدین

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 470 تاريخ : 25 / 8 ساعت: 10:31 PM


زن گفت " نگذارشون بیرون تا وقتی ماشین می آد .

 باز این لعنتی ها پارش می کنن و بوی گندشون کوچه رو ور می داره

"مرد قبل از گره زدن پلاستیک روی آشغال ها سم ریخت و گفت :

" دیگه کارشون تمومه ، 

فردا باید جنازه هاشون رو شهر داری گوشه و کنار خیابون جمع کنه " 

و کیسه زباله را بیرون برد .

 فردا روزنامه ها تیتر زدند :

 " مرگ خانواده پنج نفره بر اثر مسمومیت ناشی از خوردن پس مانده های غذایی"

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : زباله"غم "انگیز, نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 457 تاريخ : 22 / 8 ساعت: 7:28 PM

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !

فکر نکن که فراموشت کرده ام ….

یا دیگر دوستت ندارم !

نه ….

من فقط فهمیدم :

وقتی دلت با من نیست ؛

بودنت مشکلی را حل نمی کند ،

تنها دلتنگترم میکند … !

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 447 تاريخ : 21 / 8 ساعت: 8:04 PM

آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهایی که میایند و میروند

آشناهایی که برای ما آشنایند

ولی ما برای آنها...

نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود

که همه روزی

آشنای غریب میشوند

یکی هست ولی نیست

یکی نیست ولی هست

یکی میگوید هستم ولی نیست

یکی میگوید نیستم ولی هست

و در پایان همه بودنها و نبودنها

تازه متوجه میشوی

که:
یکی بود هیشکی نبود

این است دردی که درمانش را نمیدانند

و ما هم نمیدانیم

که آن یکی که هست کیست

و آن هیچکس کجاست

کاش میشد یافت

کاش میشد شکستنی نبود

کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : غریبه"زندگی, نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 459 تاريخ : 21 / 8 ساعت: 8:01 PM

سلام مهربونم ،میدونم بنده خوبی نیستم،میدونم تنهام نذاشتی

میدونم با وجود گناهایی که داشتم همیشه مراقبم بودی

خدا جونم باز هم تنهام نذار،کنارم باش

الان بیشتر از قبل ازت انتظار دارم،چون به غیر از خودم

باید مراقب یکی دیگه هم باشی که ازم دوره ولی دلم باهاشه

جونم به جونش بنده،بیشتر از خودم یا هر چیز و هر کس دیگه ای دوسش دارم

یکی که به خاطر من غرورشو شکست و کاریو انجام داد

که دوست نداشت،خدا جونم اگه اون طوریش بشه من نمیتونم زنده بمونم

حالا حکمت کاراتو میفهمم کسی که مال من بود و عاشقم

برام فرستادی،قول میدم لیاقتشو داشته باشم

عشقم دوست دارم

خدا جون عاشقتمخدا

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : دل نوشته"باخدا, نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 441 تاريخ : 21 / 8 ساعت: 7:58 PM

گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه :
برو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه
پس برو
قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...

پس منم میرم ...

 

عاشق تنها

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 438 تاريخ : 21 / 8 ساعت: 7:53 PM

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 417 تاريخ : 19 / 8 ساعت: 11:26 PM

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 392 تاريخ : 19 / 8 ساعت: 11:24 PM

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟


پسر: آره عزیز دلم . . .


دختر: منتظرم میمونی ؟


پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که

از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .


دختر: خیلی دوستت دارم . .


... پسر: عاشقتم عزیزم . .
.
.
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم

کم داشت ، به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را

زمزمه کرد و جویای او شد ..


پرستار : آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی

دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی

گذاشت و رفت؟


پرستار : در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد

رو به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟


دختر: بی درند که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد .. آخه

چرا ؟؟؟؟؟!!


چرا به من کسی چیزی نگفته بود .. بی امان گریه میکرد . .


پرستار: شوخی کردم بابا!! رفته دستشویی الان میادنیشخند

 

 

 

منظورم از اشک آور   اشک خنده بود نه گریه زبان

. .

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 404 تاريخ : 19 / 8 ساعت: 11:22 PM

این روزها که میگذرد من میمانم و هوای نو


پایئز همین هست فصل خزان تر از تو


سردرگم تر از همیشه مات مبهوت و دلتنگ


پاتوق همیشگی درخت کاج


یادگاریهای من و تو


عکسهایی که دیدنشان لبخند تلخی دارد و سنگینی خاص کا دل می خواد تا بکشد جور آن را


بی بهونه:


فضا عوض شده هوا اون هوا نیست


باز خوب شد که پاییز شد هوایش بوی سردی روحم را دارد

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : بار"پاییز, نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 448 تاريخ : 19 / 8 ساعت: 11:17 PM

ساله بودم که به یکی از خواستگارانم17

 

 که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم.

 

اسمش رضا بود پسر معدب و متینی بود

 

هر بار که به دیدن می امد غیرممکن بود دست خالی بیاد

 

ما همدیگرو خیلی دوست داشتیم

 

چند ماه اول عقدمان به خوبی گذشت

 تا

اینکه رفتارواخلاق رضا تغییر کرد ومتفاوت

 

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 411 تاريخ : 19 / 8 ساعت: 11:12 PM

چند تا سوال :

1 – آیا رابطه های اینترنتی و تلفنی که به ازدواج ختم میشن چنددرصدشون موفق آمیز هستند؟

2 – آیا تو دوستان وآشناهای شما کسی رو میشناسید که این جوری ازدواج کرده باشه؟   قسمت نظرات نظر خودتون رو بنویسید.

3- به نظر شما چه ازدواجی موفقیت آمیزه؟ شما موفقیت رو تو چی می بینید؟         

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : نظر"نظر, نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 411 تاريخ : 19 / 8 ساعت: 11:04 PM

دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »

***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »

***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست

***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
«
پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : رنگ"زیبایی", نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 410 تاريخ : 19 / 8 ساعت: 11:00 PM

کاش می شد سرنوشت خویش را از سر نوشت

کاش می شد اندکی از تاریخ را بهتر نوشت

کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی

داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت
زندگی

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : دل نوشته"زیبا, نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 626 تاريخ : 18 / 8 ساعت: 11:36 PM

کدومش؟

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : کدومش"خوشمزه", نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 473 تاريخ : 18 / 8 ساعت: 11:33 PM

فردابدون من

دیدی که سخــــت نیســـــت
تنها بدون مــــــــــن ؟
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند
فرقی نمی کند
با مــــــن … بدون مــــــن
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم  هم گذشت
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : فردا بدون؟من, نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 461 تاريخ : 18 / 8 ساعت: 11:30 PM

مردانه که گریه کنی
کدام زن میخواهد آرومت کند
مردانه که بغض کنی
چه زنی توانایی آروم کردنتو داره
مرد که باشی نمای یک کوه رو داری
مغــــــــرور  غمــــــگین  تنـــــهامردتنهامردتنها

بازیچه تقدیر...
ما را در سایت بازیچه تقدیر دنبال می کنید

برچسب : مرد<تنهایی, نویسنده : nasim eshgh-mani بازدید : 2987 تاريخ : 18 / 8 ساعت: 11:25 PM